Sunday, August 23, 2009


 نمیفهمم
پایان دادن به این شروع ها برایم ناگوار است
دلم نخواهدکاری را که شروع کردم به این سادگی ها پایان بدهم
دو روز تمام سعی میکردم به ژیتاس کمک کنم تا اذ شر قفلهاش خلاص شه
ولی العان دیگه موقعش رسیده که تنهاش بگذارم..  برات آرزوهای زیادی میکنم ژیتاس عزیزم 
و امیدوارم که بعدها .. در جایی دیگر .. تو را ببینم
.. و باز .. 
فروردین۱۳۸۸



هنوز به دنبال ردی از تو میگردم
شهریور۱۳۸۸